لحظات ارشد: به یاد دوستی که رونق در رسانه های اجتماعی

"فردا است که به بهتر روز" Sammie خواهد post on Facebook هر شب. من شروع به نگاه کردن به آن و اعتقاد به آن است. من دوست داشتم به خواب رفتن که فکر می کردم. گاهی اوقات وقتی که من نمی توانستم بخوابم من را انتخاب کنید تا تلفن و حرکت به او Facebook صفحه: بنابراین من می تواند بازخوانی آن است. حتی آن را می گویند با صدای بلند.

اگر چه Sammie و من تا به حال هر دو مشغول به کار در دره سان Gabriel روزنامه ها در یک زمان ما واقعا نمی توانید به هر یک از دیگر تا زمانی که او بازنشسته شده و از دولت و پیوست Facebook. زمانی که من پیوست او از من استقبال گرمی.

"نوشتن خود را لمس من; آن چنان واقعی است." در زمان من را یاد چه چیزی واقعی و مراقبت از زن او بود. زندگی او بود که همیشه آسان نیست اما او همیشه مثبت است. حتی به فردا ممکن است یک روز بهتر از او نمی خجالتی و دور از نعمتهای امروز. صمیمیت او به نوه او و عشق از حیوانات بودند دائم لبخند در روز.

قبل از اینکه طولانی من نمی توانستم تصور کنید که داشتن او در زندگی من است. چند ماه پیش او به من فرستاده یک پیام خصوصی گفت که او آرزو ما می توانست خواهر. "بیایید خواهر" من به سرعت پاسخ داد. پس از آن ما شروع به پرداختن به هر یک از دیگر به عنوان "Sis."

چیزی وجود دارد ملموسی مادری در مورد او. حال ما شده است خواهر و من امید او خواهر بزرگ به دنبال من.

ما مقدار زیادی از پیام های خصوصی در Facebook باعث شد تا مانند مینی نوشته های مجله. یک روز او نوشت که او می خواست برای به اشتراک گذاشتن چیزی با من که او تا به حال هرگز هر کسی گفته. که اعتماد سمان ما خواهری.

به زودی پس از او شبانه پست در مورد فردا متوقف شده است. وجود دارد پست گفت: او احساس سرگیجه دارم. پس از آن خبر آمد از او پسر در قانون است. Sammie بود گذشت بیش از آخر هفته.

من آرزو می کنم ما تا به حال فرصتی برای در آغوش گرفتن در هنگام بغل کردن هنوز زنده بخشی از زندگی است. ما هرگز حتی در صحبت با تلفن. اما ما به اشتراک گذاشته یک تکه از یکدیگر را با قلب.

استراحت آرام شیرین Sammie.

عشق Sis